گلایه ای از نوعی نیاز و خلا
گوهری که قدرش را نمیدانیم!!!
با پوزش از ساحت عرفا،علما و موفقین عرصه قرب پیشگاه حضرت پروردگار،که لحظه به لحظه وجودشان در نماز سرشار از بارقه الهی و رایحه دل انگیز عالم ملکوت میشود و با نیت پاسخ به اعلان نیاز خیل عظیم جویندگان طریق کوی یار که مشتاق«تمرکز»در نماز هستند و میخواهند از شهد شیرین مناجات با حضرت سبحان وجود نیازمند خویش را از نور خدا و عشق به او لبریز سازند،از این فرصت بهره جسته از صاحبدلان،عاجزانه تقاضا میکنم تا برگی از کوله بار توفیقات خود درنماز را برسفره کاغذ بگذارند.
متاسفانه در زمانه ای که ما از رمزو راز نماز غافل مانده ایم،گروههای غیر مسلمان با برپایی کارگاه های عملی،شیوه ها وتمریناتی مانند:«مدیتیشن»و«یوگا»را بصورت تخصصی-جهت تسکین و ارامش،دریافت الهامات معنوی و…-اموزش داده و گروه زیادی را بهسوی خود جذب نموده و تا حدودی هم درکار خود موفق میباشند.این در حالی است که نماز از قدرت بالای سازندگی،تحول افرینی،ارامبخشی و تولید انوار و انرژی بیشتری که اصلا قابل مقایسه با فنون مذکور نمیباشد،برخوردار است.
جای شکوه اینجاست که چرا با وجود گوهر بی بدیلی چون نماز،عده ای با بی رغبتی صرفا به عنوان یک تکلیف عجولانه ان را میخوانند؛دسته ای هم به نماز بی روح و بی حضور خود،دل خوش کرده،بدون هیچ تغییر و تحول و سازندگی به ان عادن کرده اند.
در این میان گروهی هم تشنه و شیفته به دنبال معراجند تا در پرتو انوار الهی راهی به سوی اسمان بگشایندو{عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرْ} را ارزومندند.
بدون شک اثرات نورانی و سازنده نماز به میزان حضور قلب،تمرکز اگاهی و بصیرت عارفانه نمازگزاران بستگی تام دارد. حل به چه شیوه هایی از سوی صاحبدلان میتوان تمرکز را نیرومند کرد و چگونه باید حضور قلب را درک نمود؟
این خواسته در قالب اختصاصی سالکان بر همگان میسور نمیباشد و امکانپذیر هم نیست.
به نظر میرسد با شیوه های اسان،قلم نافذ و به روز و با برنامه ریزی های سلسله وار معنوی توسط عاملان،باید زمینیان علاقمند به اسمان را راهنمایی و یاری نمود. درغیراینصورت سودجویان،شیادان و شیاطین تحت عنوان کلاس های عرفان،ذکر درمانی و تقویت قدرت تمرکز با دام های گسترده در کمین جوانان ما هستند.
منبع:کتاب خدایا چگونه شاد باشم؟{مولف:زبیده خدایی}
وقتیکه حال دل غوغا میشود...
حال خوبِ بارانی…
تصور کن الان روبه روی ضریح باشی ولی بخاطر ازدحام جمعیت نتونی بری دست به ضریح بزنی…
نتونستی نوار سبز رنگ همیشگی رو به ضریح گره بزنی؛اشکال نداره دلت شکست،پس بدون دلتو گره زدی به اون ضریح به اون صحن و سرا…
میری توی یکی از صحن های حرم میشینی؛زیارت امین الله،دعای توسل یا هر دعاو زیارتی که باش مانوسی میخونی؛و همینطور چشات بباره..اونقدر بباره که اسمونم مثل تو دلش بشکنه شروع به باریدن کنه…
عجب حاااالی میشه…
{اونوقتِ که اشک تو و اسمون یکی شده}
توی حس و حال خودتی که خادم حرم با اون روپوش سبز رنگ تو رو از اون حال و هوا بیرون میاره؛
بلند میشی،کتاب ادعیه رو میذاری سر جاش…
رو به حرم،دست روی سینه به احترام اقا کمی خم میشی..
{السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَلي ابْنِ موسي الرِضا}
…..
حال دلتون خوب شد،مگه نه؟
خواستم بگم حتی تصور بودن در اون ضیافت رضوی میتونه چقدر حالمونو خوب کنه…
الهییی زیارت حضرت شمس الشموس روزی هممون باشه به این نزدیکیاااا…الهییی امییین
راستی مشهدی زیارتت قبووووول
اسرناالخمینی!!!!
قطعه هایی از زندگی روحانی جهادگر
مطلب را با نامه ای از امام خمینی اغاز میکنم!
از خدای متعال توفیقات جناب مستطاب
عمادالاعلام و حجه الاسلام اقای شیخ محمد حسن شریف قنوتی دامت برکاته را مسئلت دارم….
مرجوّ انکه در مظانّ استجابت دعوات،حقیر را از دعای خیر فراموش نفرمائيد.
روح الله الموسوی الخمینی{مهر ۱۳۴۳}
باید برود کلاس دوم!
پدرش اورا به مدرسه برد معلم گفت:
باید برود کلاس دوم!
پدر گفت:بچه ها را میگذارند کلاس اول!
معلم جواب داد:اخر او همه چیز را میتواند بخواند!
خانه ظلمی که مبدل به خانه امام زمان عج کردند!!
شیخ به فرج الله خان-کلانتر جسور وخشن-اردکان گفت:
هرچه اموال داری ارث است و تنها میتوانی مقداری از انرا برای خود برداری.
باصدای خشنی گفت:مگر من مرده ام که برایم تعیین تکلیف میکنی؟
شیخ گفت:منظورم این بود برای قیامتی که هیچ کس به داد دیگری نمیرسد از قبل چیزی فرستاده باشی.
فرج الله خان شدیدا متاثر شدو خانه اش را به شیخ بخشید،ایشان نیمی از خانه را حوزه علمیه کرد و نیمی را مهدیه.فرمود:اینجا خانه ظلم بود خانه ی مهدی اش کردم.{مهدیه اردکان/استان فارس/ دهه ۴۰}
۹شناسنامه با ۹ فامیلی مختلف!!!
ایشان برای فرار از دست ساواک این نه شناسنامه را درست کرده بود،هربار یکی را نشان میداد ولی اخر هرجا میرفت دستگیر میشد.
ماجرای حنا گذاشتن ناخنهای شیخ!
به خواهر شیخ طعنه میزدند که مردم جوانهایشان را کفن میکنند ولی شیخ شما حنا میگذارد؟؟!!
شیخ{ با اصرار خواهرشان} در جواب پرسش خواهرشان ،شکنجه های ساواک را برای فهمیدن نحوه ارتباط با
امام خمینی ره بیان میکنندو همچنین میفرمایند:
به انها بگو هر وقت ناخنتان را کشیدند و شما حنا گذاشتید رنگش به اسانی نمیرود.
لباس اخر!
میگفتیم عراقیها به این لباس حساسند،لباس نطامی بپوشید.با تبسم میگفت:
باخدا عهد بسته ام لباس پیامبر ،لباس اخرم باشد؛به رسوا الله بگویم حق این لباس را ادا کردم.
سه مزار برای یک شهید!
انقدر خاطره شهید در دل مردم جاودانه شد که سنگ مزار یادبودی در گلزار شهدای اردکان برای ایشان ساختند؛و یکی هم در بهشت شهدای بروجرد.مدفن اصلی این شهید بزرگوار در زادگاهش ابادان است؛
جاییکه شهدای گمنام مزار مطهرش را در برگرفته اند.
شهید بزرگوار شیخ محمد حسن قنوتی روحانی جهادگر دوران انقلاب و ایضا دفاع مقدس بودند
که از محضر علمای بزرگی چون امام راحل و ایه الله گلپایگانی بهره جستند…
ایشان در طول حیات پربرکت خویش،علی رغم وجود موانع بسیار {دستگیری های ساواک ،شکنجه هاو…}دست از تلاش برنمیداشتند؛ اگر ممنوع المنبر میشدند مقاله مینوشتند
و حتی کنار منبر ایستاده سخنرانی میکردند و
میفرمودند:من که روی منبر چیزی نگفتم!{با حالت طنز}
راه اندازی اولین ستاد امداد به جنگ زدگان و ستاد کمک رسانی به جبهه های نبرد در بروجرد و…
از دیگر اقدامات ایشان بود.
نحوه شهادت
سرانجام خوردو ایشان با اصابت موشک ار پی جی ۷ واژگون شد بعثی ها پای کوبی کرده و شعار {اسرنا الخمینی} یعنی یک خمینی را اسیر کردیم! شادی میکردند؛شیخ انان را نصیحت کرد؛
ولی انان دست بر دار نبودند به دست و پای شیخ تیراندازی کرده ؛جمجمه ایشان را بریدند و ایشان را از ساختمای در خرمشهر اویزان کردند.
و این بود سرانجام مردی که سالها بدنبال شهادت در ادای تکلیف کوتاهی نکردو
عاقبت ایشان پس از عمری مجاهدت بی وقفه در
۲۴ مهر ۵۹ مصادف با عید قربان،اسماعیل جانش را تقدیم به ابراهیم زمان کرد.
هدیه نثار روح شهید بزرگوار{ اولین روحانی شهید دفاع مقدس}صلوات
با بهره گیری از کتاب فقط بنویس قنوتی
در میان گذاشتن خلقت انسان...
چرا خداوند فقط خلقت انسان را با فرشتگان در میان گذاشت؟
خداوند در میان تمام خلایق خلقت فقط خلقت انسان را با فرشتگان در میان میگذارد؛
{این موضوع در میان ایات قران به وضوح دیده میشود،نظیر اشاره: ایه ۳۱ سوره بقره}
ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائكة
و سپس انها را بر فرشتگان عرضه داشت…
واقعا علت این امر چیست؟
ابتدا باید در نظر گرفت که فرشتگان در همه امور انسان از بدو تولد تا زمان پیری سر وکار دارند؛
{با انجام کارهایی از قبیل:ضبط اعمال،ماموریت الهام خیرات و علوم،قبض روح و..}
کلا هر کدام در حوزه مخصوصی فعالیت دارند.
البته باید گفت در حقیقت پاسخ به این سوال انچنان شفاف و واضح نیست؛ولیکن باتوجه به مطالب ذکر شده
میتوان دریافت که چون فرشتگان در رشد و تربیت و هدایت مادی و معنوی انسانها نقش دارند؛
پس باید از وضع مورد ماموریت خویش اگاهی یابند
لذا خداوند به انان فرمود:
{ای فرشتگان!من میخواهم انسانی بیافرینم.}
با بهره گیری از کتاب نسیم حیات از ابوالفضل بهرام پور
مگر خداوند همه جا نیست؟؟!!!
چرا هنگام دعا دست به سوی اسمان بلند میکنیم؟
هشام بن حکم نقلکرده است :کافری خدمت امام صادق «ع»امدو از تفسیر ایه
«الرحمن عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی»سؤال کرد.امام «ع»ضمن توضیحی فرمودند:
خداوندمتعال به هیچ مکانی وهیچ مخلوقی نیاز ندارد،بلکه همه مخلوقات محتاج او هستند.پرسید پس تفاوتی ندارد که هنگام دعا دست به سوی اسمان بلند کنید یا بسوی زمین فرود اورید.
حضرت فرموداین موضوع در علم و احاطه و قدرت خدا یکسان است ولی خداوند متعال به دوستان و بندگان خود دستور داده که دست های خود را به سوی اسمان به طرف عرش الهی بردارند
زیرا معدن رزق انجاست.
ما انچه را که قران و اخبار رسول خدا «ع» اثبات کرده است تثبیت میکنیم،
انجا که فرمود:«دستهای خود را بسوی خداوند متعال بردارید و این سخنی است که تمام امت بر ان اتفاق نظر دارند»
امام علی «ع» فرموده اند:«هنگامیکه یکی از شما نمازش را تمام میکند دست بسوی اسمان بردارد و مشغول دعا شود.»
مگر خداوند همه جا نیست؟فرمود:اری.پرسید پس چرا بندگان دست بسوی اسمان برمیدارند؟
فرمود:«ایا{در قران}نخوانده ای {در اسمان رزق شماست و انچه به شما وعده داده میشود}
پس از کجا انسان روزی را بطلبد جز از محلش.
اسمان محل رزق و وعده الهی است.»
منبع:کتاب اصول اعتقادات در چهل درس