مگر خداوند همه جا نیست؟؟!!!
چرا هنگام دعا دست به سوی اسمان بلند میکنیم؟
هشام بن حکم نقلکرده است :کافری خدمت امام صادق «ع»امدو از تفسیر ایه
«الرحمن عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی»سؤال کرد.امام «ع»ضمن توضیحی فرمودند:
خداوندمتعال به هیچ مکانی وهیچ مخلوقی نیاز ندارد،بلکه همه مخلوقات محتاج او هستند.پرسید پس تفاوتی ندارد که هنگام دعا دست به سوی اسمان بلند کنید یا بسوی زمین فرود اورید.
حضرت فرموداین موضوع در علم و احاطه و قدرت خدا یکسان است ولی خداوند متعال به دوستان و بندگان خود دستور داده که دست های خود را به سوی اسمان به طرف عرش الهی بردارند
زیرا معدن رزق انجاست.
ما انچه را که قران و اخبار رسول خدا «ع» اثبات کرده است تثبیت میکنیم،
انجا که فرمود:«دستهای خود را بسوی خداوند متعال بردارید و این سخنی است که تمام امت بر ان اتفاق نظر دارند»
امام علی «ع» فرموده اند:«هنگامیکه یکی از شما نمازش را تمام میکند دست بسوی اسمان بردارد و مشغول دعا شود.»
مگر خداوند همه جا نیست؟فرمود:اری.پرسید پس چرا بندگان دست بسوی اسمان برمیدارند؟
فرمود:«ایا{در قران}نخوانده ای {در اسمان رزق شماست و انچه به شما وعده داده میشود}
پس از کجا انسان روزی را بطلبد جز از محلش.
اسمان محل رزق و وعده الهی است.»
منبع:کتاب اصول اعتقادات در چهل درس
جملات مشترک....
*همه چیز برای میهن اسلامی*
تازه داماد بودو مادرش از خوشحالی در پوست نمی گنجید …
دخترکوچکی داشت که خیلی اورا دوست می داشت…
همسرش پا به ماه بود و خیلی دوست داشت فرزندش را ببیند…
کنکور قبول شده بود انهم بهترین رشته و بهترین دانشگاه…
غرق در ناز و نعمت بود…
هنوز موفق نشده بود به خانه برگردد و فرزندش را که تازه متولد شده بود ببیند…
بی هیچ دغدغه ای ان طرف دنیا مشغول درس خواندن بود…
جملاتی مشترک ولی تکراری…
زندگینامه شهدا را که میخوانی این جملات در اکثرشان دیده میشود
مردانی که هم عاشق خانواده بودند هم ارزوهایی داشتند ولی به پاسداری اسلام و حفظ میهن و دفاع از ناموس
همه ی ارزو ها و دوست داشتنی هایشان را گذاشتند
پا بر نفس اماره گذاشتند
و اسماعیل جانشان را تقدیم به ابراهیم زمان کردند
نگوییم شهدا شرمنده ایم !
{البته قبول دارم که هستیم ان هم خییلیی ولی به معنای این نباشد که وظایفمان را فراموش کنیم}
این پاسخ خوبی برای مادران چشم به راه یا دختر و همسر شهید نیستند …….
بگوییم شهدا با توکل برخدا ما ادامه دهنده ایم!
ادامه دهنده راه و روش شما، میکوشیم و از اسلام ،ارزشها و میهن اسلامی مان
دفاع کنیم….
#دلنوشته
بزرگ بانوی کوچک
دست هایت کوچک بودند برای به اغوش کشیدن رنج و سختی………
و تو چه سربلند بیرون امدی از تمام درد ها و رنجها و دلتنگی ها!
صبر را از چه کسی به ارث بردی بانو جان!
نمیدانم….
اما ایمان همپای تو بود…
هان ای دختر خورشید!
چه کسی میگوید تو خرابه نشینی؟
اینک عرش الهی به پاس قدومت مفروش گردیده….
تورا چه بنامم؟ که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای…
تورا چه بنامم که اوازه ی برکت و کرمت دلها را به تلاطم دراورده…
تویی که با دستان کوچکت بزرگ گره هایی را می گشایی…
بانو جان سلام بر تو روزی که به این عالم گام نهادی
و روزی که به سماوات پر کشیدی….
/شهادت دردانه ارباب تسلیت/
درست انجا که فکرش را نمیکنی خدا امدادهای غیبی اش را میرساند......
نمونه ای از نصرت الهی
نقل میکنند در اغاز جنگ تحمیلی عراق به ایران که لشکر صدام مانند
مغولان حمله میکردندو شهرها و روستاهای ایران را میگرفتند
حمیدیه و خرمشهر را گرفتند و ابادان را در محاصره ی کامل قرار دادند تا پشت
اهواز امدند.شهر بزرگ اهواز در خطر قرار گرفت.
زمان ریاست جمهوری بنی صدر بود.چند نفر از پاسداران مخلص و جان بر کف چند بار به او رجوع کردند و اسلحه خواستند. او انها را تحویل نگرفت. این پاسداران مخلص در جستجوی چاره ای شدند.
سرانجاماز جایی چند مین به دست اوردند و ان مین ها را بار الاغی کردند.
و شبانه با کمال مراقبت نظامی جلو رفتند تا انها را در زمین مناسب سر راه عراقی ها بکارند.
گفتند فعلا از ما بیش از این ساخته نیست.
همین که به حدود ۳۰۰ متری عراقی ها رسیدند
ناگهان الاغ کیفش گرفت و عرعر کرد.پاسداران دیدندکه در خطر قرار گرفتند الاغ را رها
کرده خودشان با تاکتیکهای نظامی در تاریکی شب سالم به پایگاه خود بازگشتند.
الاغ هم بابار مین به طرف دشمن رفت.
از این جریان مدتی گذشت.پس انکه فتوحات یکی پس از
دیگری نصیب رزمندگان اسلام شد و اسیران بسیار از دشمن گرفتند
یکی از فرماندهان اسیر این موضوع را فاش کرد و گفت:
ما فلان شب قصد حمله به اهواز را داشتیم تا این شهر را در محاصره خود گرفته
اشغال کنیم.ناگهان یک موضوع طرح ونقشه ی چند روزه ی ما را بهم زد و ان این بود که دیدیم
الاغی که چند مین و تله های انفجاری به ان بار کرده بودند به سوی ما امد.
فرماندهان عراقی همین موضوع را مورد بررسی قرار دادند نتیجه گرفتند که سپاه ایران به قدری مین و سلاح به میدان اورده اند که ماشین های انها دیگر جا نداشته حتی مین ها را بار الاغ کرده اند.
با خودشان گفتند که ما باید احتیاط کنیم.
همین تحلیل چنان رعب و وحشتی در روحیه انها ایجاد کرد که قصد حمله به اهواز را از کله خود بیرون نمودند.
اینگونه امدادهای غیبی در جریان جنگ عراق و ایران بسیار بوده است.
اری اگر در جنگ به خدا پناه برده شود و به امید او به مبارزه با دشمن
بروند نه فقط به امید سلاح و نفرات!
نصرت الهی خواهد امد……
منبع: کتاب فقط به امید خدا{محمد باقر نبی نزاد}
کیمیاگری....
ما کیمیاگری میدانیم اما….
فضه-کنیز حضرت زهرا س-پس از انکه دید حضرت علی و خانواده اش ع وضع مالی سختی دارند{با استفاده از دانشش در کیمیاگری یا اکسیری که داشت}جامی را تبدیل به طلا کرده و و به امام علی ع پیشکش کرد.
حضرت علی ع با مشاهده ی ان فرمودند:اگر در فلان جز از کار اینگونه عمل میکردی که……طلای بهتری ساخته میشد.
فضه پرسید:یا علی!شما کیمیا گری میدانید واینگونه در فشار مالی هستید؟!
حضرت فرمودند:
بله اما ما تا اذن نداشته باشیم کاری انجام نمی دهیم.
همه ی علوم غریبه بصورت کامل و تمام در نزد اهل البیت ع است و
انچه دیگران دارند معلوم نیست کامل باشد.
منبع:نفس مطمئنه{ناگفته هایی از ایت الله بهجت}مهدی عباسی