#دلنوشته
بزرگ بانوی کوچک
دست هایت کوچک بودند برای به اغوش کشیدن رنج و سختی………
و تو چه سربلند بیرون امدی از تمام درد ها و رنجها و دلتنگی ها!
صبر را از چه کسی به ارث بردی بانو جان!
نمیدانم….
اما ایمان همپای تو بود…
هان ای دختر خورشید!
چه کسی میگوید تو خرابه نشینی؟
اینک عرش الهی به پاس قدومت مفروش گردیده….
تورا چه بنامم؟ که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای…
تورا چه بنامم که اوازه ی برکت و کرمت دلها را به تلاطم دراورده…
تویی که با دستان کوچکت بزرگ گره هایی را می گشایی…
بانو جان سلام بر تو روزی که به این عالم گام نهادی
و روزی که به سماوات پر کشیدی….
/شهادت دردانه ارباب تسلیت/