درست انجا که فکرش را نمیکنی خدا امدادهای غیبی اش را میرساند......
نمونه ای از نصرت الهی
نقل میکنند در اغاز جنگ تحمیلی عراق به ایران که لشکر صدام مانند
مغولان حمله میکردندو شهرها و روستاهای ایران را میگرفتند
حمیدیه و خرمشهر را گرفتند و ابادان را در محاصره ی کامل قرار دادند تا پشت
اهواز امدند.شهر بزرگ اهواز در خطر قرار گرفت.
زمان ریاست جمهوری بنی صدر بود.چند نفر از پاسداران مخلص و جان بر کف چند بار به او رجوع کردند و اسلحه خواستند. او انها را تحویل نگرفت. این پاسداران مخلص در جستجوی چاره ای شدند.
سرانجاماز جایی چند مین به دست اوردند و ان مین ها را بار الاغی کردند.
و شبانه با کمال مراقبت نظامی جلو رفتند تا انها را در زمین مناسب سر راه عراقی ها بکارند.
گفتند فعلا از ما بیش از این ساخته نیست.
همین که به حدود ۳۰۰ متری عراقی ها رسیدند
ناگهان الاغ کیفش گرفت و عرعر کرد.پاسداران دیدندکه در خطر قرار گرفتند الاغ را رها
کرده خودشان با تاکتیکهای نظامی در تاریکی شب سالم به پایگاه خود بازگشتند.
الاغ هم بابار مین به طرف دشمن رفت.
از این جریان مدتی گذشت.پس انکه فتوحات یکی پس از
دیگری نصیب رزمندگان اسلام شد و اسیران بسیار از دشمن گرفتند
یکی از فرماندهان اسیر این موضوع را فاش کرد و گفت:
ما فلان شب قصد حمله به اهواز را داشتیم تا این شهر را در محاصره خود گرفته
اشغال کنیم.ناگهان یک موضوع طرح ونقشه ی چند روزه ی ما را بهم زد و ان این بود که دیدیم
الاغی که چند مین و تله های انفجاری به ان بار کرده بودند به سوی ما امد.
فرماندهان عراقی همین موضوع را مورد بررسی قرار دادند نتیجه گرفتند که سپاه ایران به قدری مین و سلاح به میدان اورده اند که ماشین های انها دیگر جا نداشته حتی مین ها را بار الاغ کرده اند.
با خودشان گفتند که ما باید احتیاط کنیم.
همین تحلیل چنان رعب و وحشتی در روحیه انها ایجاد کرد که قصد حمله به اهواز را از کله خود بیرون نمودند.
اینگونه امدادهای غیبی در جریان جنگ عراق و ایران بسیار بوده است.
اری اگر در جنگ به خدا پناه برده شود و به امید او به مبارزه با دشمن
بروند نه فقط به امید سلاح و نفرات!
نصرت الهی خواهد امد……
منبع: کتاب فقط به امید خدا{محمد باقر نبی نزاد}
#تلنگر
داراتراز خدا!
عالمی در جمعی گفته بود:من از خدا داراترم.
همه اورا سرزنش گرده طردش نمودند اما او محکم ایستاده بود و همین ادعا را تکرار میکردوبالاخره از او توضیح خواستندگفت:
خدا مرا دارد ومن خدا را.
ایا من داراتراز خدا نیستم!!
خوب این یک شیرین کاری و یک شیرین زبانی لطیف است
که شاید ظاهرش موهم باشد…….
منبع:در محضر استاد حسن زاده املی {محسن غرویان}